دفتر اول -فصل ششم:آرزو های بزرگ
صبح بخیر محمد سام پدر
امروز دوشنبه هست و پانزده روز است که سفرت آغاز شده،پدر ومادر هم هسفرت بوده اند .نمیدانم این همراهی تاکی خواهد بود ولی هرچه هست روزی خواهد آمد که این سفر را به تنهایی ادامه دهی.
همه پدران و مادران آرزوهای بزرگی برای فرزندانشان دارند.وقتی وبلاگها را میخوانم می بینم که همه چه آرزوهای شیرینی دارند ،در فکر فرو میروم،مادری آرزو دارد فرزندش دانشمند شود ،پدری از هم اکنون دخترش را سوپر استار میخواند و....اما آرزوی این پدر چیزی نیست جز صالح بودن فرزندش،چراکه نور دیده ام "همانا صالحان وارثان زمین هستند" وروزگاری خواهد رسید که مدینه فاضله بشریت بپا خواهد شد و این جز به دست صالحان اتفاق نخواهد افتاد.صالحانی که ایمان در قلبشان ،علم در دستشان چون شمشیر برنده ای پرده سیاهی ها را پاره خواهند کرد .آری پسرم ،صالحانی خواند امد و ایمان را از مشرق زمین و علم را از مغرب زمین در هم خواهند آمیخت وتعالی بشریت آغاز خواهد شد...