دفتر اول-فصل هفتم: دفترچه بیمه
عزیز دل پدر، امروز دفترچه بیمه ات را گرفتم.امیدوارم که هیچوقت نیاز نباشد ازان استفاده کنیم.مگر نه اینست که"یا من اسمه دواء و ذکره شفاء..اى كه نامش دوا و ذكرش شفاست".با آمدنت پدر نامش را دوای درد و ذکرش را شفای جان ساخت .
نور دیده پدرومادر،تمام همتمان اینست که حتی خاری به پایت نرود ،ولی چه کنیم که دنیا دار ازمایش و امتحان وسختی هست و در راه رشد وتعالی، ناگزیرباید از این گذرگاه عبور کنی،پس کالبدجسمت را آماده کن تا روحت در آن تعالی یابد.
پسرم،این دستان وپاهای کوچکت روزگاری به در خور یک مرد بزرگ و قوی خواهند شد تا تورا به سر منزل مقصود برساند،ولی این نصیحت رادر روزگاران جوانیت که پدر امید دارد ببیند ، به گوش جان خریدار باش :طی این مرحله بی همرهی خضر مکن .....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی