محمدساممحمدسام، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

قصه های پسر،غصه های پدر

دفتر اول-فصل دهم-آغاز سه ماهگی در فصل داغ

1390/4/22 14:04
نویسنده : پدر
1,117 بازدید
اشتراک گذاری

سلام محمدم

مدتی بود که فرصت نداشتم برایت بنویسم،اما باز توفیق حاصل شد تا بر صفحه مقدست نقشی حک کنم.مدتیست که فصل داغ  شروع شده و تو اولین تابستان را تجربه می کنی.خوابهایت کمی منظم شده و دیگر مثل قبل بی تاب نیستی گویی این حقیقت را چون پدر و مادر  پذیرفته ای که دراین خراب آباد  کم زمانی مهمان هستی و زمان و مکان چند صباحی تورابه اسارت خواهند کشید.

عزیزدلم ،فصل شکوفه دادن لبانت دراین فصل داغ آغاز شده ولبخندهای ریزت نوید روزهای شیرینتر بر پدرو مادر میدهد.با لبخندهای تو  مادر خستگیهایش را به فراموشی می سپارد و پدر دلتنگیهایش را در حریم خانه از یاد میبرد.فردا چه شیرین است برایت چونکه ما همرهان تویم  تا سر منزل مقصود......

امید دارم فرصتهای زیاد پیش آید تا بر دفتر خاطراتم برات نویسم....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان علیرضا
28 تیر 90 7:56
واقعا بچه شیرینی زندگی هستن امیدوارم که همشون عاقبت بخیر بشن تا این شیرینی تداوم داشته باشه
فرشته
29 تیر 90 1:43
سلام من تقریباهر روز به وبلاگ شما سر میزنم ومنتظر یک دلنوشته زیبا ازطرف شما هستم وشما را لینک کردم بیشتر بنویسید وبه ما سربزتید وراهنما باشید
مامان علیرضا
10 مرداد 90 11:07
بوی رمضان و مقدمش بوسیدم/ در رهگذرش طبق طبق گل چیدم/ من با چه زبان شکر بگویم که به چشم/ یکبار دگر ماه خدا را دیدم. التماس دعا
بابا هومن
15 شهریور 90 14:09
خیلی خوبه که بنویسی به قول یکی از همین پدران وبلاگ نویس میگفت کم کم داره نسل این پدران منقرض میشه
mina
17 شهریور 90 23:36
miss all of u...u,ur wife and sami